اتوبوس با سر و صداي زيادي در حرکت بود. يکي از مسافران پيرمردي بود که دسته گل سرخ بسيار زيبايي در دست داشت.
نزديک او دختر جواني نشسته بود که مرتب به گل هاي زيباي پيرمرد نگاه مي کرد.
به نظر مي رسيد از آنها خيلي خوشش آمده است.
ساعتي بعد اتوبوس توقف کرد و پيرمرد بايد پياده مي شد.
پيرمرد بدون مقدمه چيني دسته گل را به دختر جوان داد و گفت: ” مثل اين که شما گل رز دوست داريد . فکر مي کنم همسرم هم موافق باشد که گل ها را به شما بدهم. به او خواهم گفت که اين کا را کردم.”
دختر جوان گل ها را گرفت. پيرمرد پياده شد و اتوبوس دوباره به راه افتاد.
دختر جوان که بيرون را نگاه مي کرد ؛ پيرمرد را ديد که وارد قبرستان کنار جاده شد.
بهترين و زيباترين چيزهاي دنيا را نه مي توان ديد و نه مي توان لمس كرد ، بايد در درون احساسشان كرد .

" هلن كلر "

                                         

اینم بدونید...


فاصله افطار تا سحر در کدام کشورها کمتر است؟
_____________________________________
اگر فکر می‌کنید ماه رمضان سختی را شروع کرده‌اید، باید بدانید مسلمانان بعضی از کشورها روزهای به مراتب دشوارتری را می‌گذرانند. روزهایی با 22 ساعت روزه‌داری و تنها 2 ساعت زمان برای تجدید قوا!

روزهای بلند تابستان، تیرماه امسال را تبدیل به یکی از سخت‌ترین ماه رمضان‌های ایران کرده است. روزهایی که از حوالی 4 صبح تا 9شب به روزه‌داری می گذرد و گرمای هوا مزید بر علت شده تا 17ساعت روزه‌داری دشوار را در پیش داشته باشیم.

با این حال اگر فکر می‌کنید ماه رمضان سختی را شروع کرده‌اید، باید بدانید مسلمانان بعضی از کشورها روزهای به مراتب دشوارتری را می‌گذرانند. روزهایی با 22 ساعت روزه‌داری و تنها 2ساعت زمان برای تجدید قوا!

در ایسلند مسلمانان باید قبل از ساعت 1:57 نیمه شب سحری بخورند و ساعت 0:03 بامداد افطار کنند. یعنی فاصله افطار تا سحر ساکنان پایتخت این کشور، تنها حدود 2ساعت است! در سوئد اذان صبح ساعت 2نیمه شب به گوش می‌رسد و اذان مغرب 20 ساعت و نیم بعد، در ساعت 22:30 گفته می‌شود. مسلمانان آلمان هم فاصله افطار تا سحرشان کمتر از 5ساعت است و این زمان در نروژ به 3ساعت و نیم می‌رسد. به این ترتیب به نظر می‌رسد ساکنان اروپا از تمام نیمکره شمالی‌ها روزه‌داری طولانی‌تری داشته باشند.

در روسیه هم مسلمانان مسکو باید از حدود 3 صبح تا نزدیک به 11 شب روزه‌دار باشند. در فنلاند اذان صبح حدود 2:23 گفته می‌شود و اذان مغرب 23:13 است. یعنی فاصله افطار تا سحر مسلمانان این کشور حدود 3ساعت خواهد بود!

اوضاع اما برای مسلمانان نیم‌کره جنوبی به مراتب راحت‌تر است. این نیمکره فصل پاییز خود را می‌گذراند و به جز خنکی هوا، فاصله اذان صبح تا اذان مغرب برای ساکنان این نیمکره کمتر از شمال‌نشین‌های کره زمین است.

آرژانتینی ها به عنوان جنوبی‌ترین کشور این نیمکره، از 6:22 صبح تا 18:19 بعد از ظهر روزه‌دارند و ساکنان اروگوئه از 6:22 تا 18:8. یعنی حدود 12 ساعت. این زمان در برزیل حدود 12ساعت و نیم است با این تفاوت که ساکنان ریودوژانیرو در ساعت 17:40 غروب آفتاب را می بینند. بنابراین اگر به دنبال مقصدی برای کم کردن ساعات روزه‌داری ماه مبارک رمضان می‌گردید، آرژانتین، برزیل، استرالیا و اروگوئه گزینه‌هایی هستند که روی میز دارید.

هرچند در بین نیمکره شمالی‌ها، آنهایی که ساعات طولانی روزه‌داری‌ شان شکل نامتعارفی پیدا کرده می‌توانند از احکام ثانویه مربوط به روزه‌داری پیروی کنند و ساعات کمتری را روزه‌دار باشند

                       

نوشته های سهراب


نيويورك ، 28 ژوئن 71


نامه به دوستان


" ... موضوع ديگر مسئله مدت اقامت من در اينجاست. من دير يا زود بايد برگردم. هواي اينجا با من سازگار نيست. مثلا چند بار بشقاب از دستم افتاد و آن وقت فهميدم انگشتانم درد مي كند. ميان هواي كاشان و نيويورك اختلاف زياد است. مدتي پهلويم درد مي كرد و اين درد مضحك سرانجام از رو رفت. نيو يورك تخم سگ است . اين روزها گرما و رطوبت ما را بيچاره كرد . در آپارتمان مثل حضرت ابو البشر راه مي رويم و باز هم اين برهنگي كاري از پيش نمي برد. گرما و رطوبت و كثافت هوا دست به هم داده اند. اين سوسك هاي پدر سگ هم كه مرا راحت نمي گذارند . تا مي روم به آشپزخانه و چراغ را روشن مي كنم ، همه در مي روند، مرا مي شناسند. همه به هم مي گويند فلاني آمد . يكي از بشقاب مي پرد پايين و يكي از روي قوطي نمك . و همه با هم در مي روند.

انگار مي گويند يك ، دو ، سه ، بعد در يك آن فرار مي كنند.
مي ترسم تمام نقاشي هاي مرا بخورند. دوده هم كه حسابي ما را غرق محبت خود مي كند ، پنجره را كه باز مي كني ، بايد فرار كني و گرنه جزو سياهپوستان حساب مي شوي . از اينها كه بگذريم ، كارها رو به راه است. من تابلوهاي نمايشگاه را تمام كرده ام و اين روزها براي گالري مي فرستم . يكي از تابلوها را دو هفته پيش از روي طرحي كشيدم كه در چنار از خانه امراله تهيه كرده بودم . اما از بد اقبالي ، صاحب گالري بي خودي مرد. آن هم سر بزنگاه . ماركو با يك گالري در نيويورك كار مي كرد صاحب آن گالري ور شكست شد . من هم كه با يك گالري كار را شروع كردم، صاحبش مرد. گمان مي كنم ما ايراني ها بتوانيم بازار هنر را در آمريكا دچار كسادي و نحوست كنيم.

نمايشگاه من 10 ژوئيه افتتاح مي شود . من حالا براي خودم كار مي كنم . روشن نيست چه موقع نيويورك را ترك مي كنم . شايد اواخر ژوئيه ..."

من مال اینجا نیستم

دلم را شكستى،

 خودت بگو نشكستى؟

 ذهنم پر شده از اسم تو

 هى تو را صدا ميزنم، هى تو

 تو بگو با دلم چيكار كنم؟

چى؟ گذشته ها رو فراموش كنم؟

 به خدا خيلى بى انصافى

كه حالا شدم برات اضافى...

 بيا با من قدم بزن

مثل قديما با من حرف بزن...

 بزار دستاتو  بگيرم

تا شايد كمى جون بگيرم...

بودن را بدون تو نمى خوام

 بدون تو رفتن را مى خوام...        

                                                       یوسف ۰۸/۰۴/۹۲

گاهى بايد زندگى رو عصب كشى كرد.
گاهى هم بايد پستى هاى زندگى رو پر كرد